جدول جو
جدول جو

معنی باز گشتن - جستجوی لغت در جدول جو

باز گشتن
بر گشتن مراجعت کردن باز گردیدن، پشیمان شدن توبه کردن، منصرف شدن ترک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
باز گشتن
آمدن، بازآمدن، برگشتن، رجعت کردن، مراجعت کردن
متضاد: عازم شدن، عزیمت کردن، عود کردن، پشیمان شدن، توبه کردن، منصرف شدن
متضاد: مصمم شدن، مرتبط بودن، ارتباط داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باز هشتن
تصویر باز هشتن
واگذار کردن، فروگذاشتن، رها کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باد گشتن
تصویر باد گشتن
بر باد شدن، بر باد رفتن، هدر شدن، هیچ شدن، نابود شدن، برای مثال کنون آنچ دی بود بر ما گذشت / گذشته همه نزد ما باد گشت (فردوسی - ۵/۲۰۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باز گفتن
تصویر باز گفتن
گفتن، دوباره گفتن، مطلبی را تکرار کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ نَ تَ)
هدر شدن. باطل شدن. هباء شدن. هلاک شدن. نیست و نابود گشتن. هیچ شدن:
بکشتی بر آب زره برگذشت (افراسیاب)
همه سربسر رنج ما باد گشت.
فردوسی.
کنون آنچه بد بود بر ما گذشت
گذشته همه نزد من باد گشت.
فردوسی.
بداراب گفت آنچه اندرگذشت
چنان دان که یکسر همه باد گشت.
فردوسی.
کنون کار آن نامداران گذشت
سخن گفتن ما همه باد گشت.
فردوسی.
کنون سال بر پنجصد برگذشت
سر و تاج ساسانیان بادگشت.
فردوسی.
ز خشم و ز بند من آزاد گشت
زبهر تو پیکار من باد گشت.
فردوسی.
و رجوع به باد و باد گردیدن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ جَ)
قرین شدن. همراه شدن. جفت شدن. یکی شدن:
ز جایی که بد شادمان بازگشت
تو گفتی که با باد انباز گشت.
فردوسی.
ز جیحون دلی پر ز غم بازگشت
ز فرزند، با درد انباز گشت.
فردوسی.
که فغفور چین با وی انباز گشت
همه کشور چین پرآواز گشت.
فردوسی.
با تو انباز گشت طبع بخیل
نشود هر کجا شوی ز تو باز.
ناصرخسرو.
عاقبت هر یک بجوهر بازگشت
هر یکی با جنس خود انباز گشت.
مولوی.
لغت نامه دهخدا
تصویری از باز گشت
تصویر باز گشت
برگشت از جایی مراجعت رجعت، رجوع از آهنگی یاهنگ مناسب دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راز گشتن
تصویر راز گشتن
پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز گشته
تصویر باز گشته
بر گشته مراجعت کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز گفتن
تصویر باز گفتن
تکرار کردن سخنی مجددا گفتن، بیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد گشتن
تصویر باد گشتن
هدر شدن، باطل شدن، هلاک شدن، نیست و نابود گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد گشتن
تصویر باد گشتن
((گَ تَ))
هدر رفتن، برباد رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
((گَ تَ))
برگشتن، پشیمان شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باز گفتن
تصویر باز گفتن
تعریف کردن، نقل کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
بیان کردن، تکرار کردن، دوباره گفتن، واگفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
Back, Backtrack, Rebound
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
revenir, revenir en arrière, rebondir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
geri gitmek, geri sekmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
돌아가다 , 되돌아가다 , 튕기다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
戻る , 跳ね返る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
לחזור , להחיות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
लौटना , वापस आना , फिर से उछलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
kembali, memantul
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
กลับ , ถอยกลับ , ดีดกลับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
вернуться , отскочить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
terugkeren, teruggaan, terugkaatsen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
regresar, retroceder, rebotar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
tornare, tornare indietro, rimbalzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
voltar, retroceder, rebotar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
返回 , 反弹
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
wracać, wrócić, odbić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
повертатися , повернутися , відскакувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
zurückkehren, zurückverfolgen, abprallen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازگشتن
تصویر بازگشتن
kurudi, kurudi nyuma
دیکشنری فارسی به سواحیلی